آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۲ مهر ۱۴۰۴

    Put Away

    pʊtəˈweɪ pʊtəˈweɪ

    گذشته‌ی ساده:

    put away

    شکل سوم:

    put away

    سوم‌شخص مفرد:

    puts away

    وجه وصفی حال:

    putting away

    معنی put away | جمله با put away

    phrasal verb B1

    کنار گذاشتن، مرتب کردن، در جای خود گذاشتن، به محل اصلی برگرداندن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    He put away his tools neatly in the toolbox.

    او ابزارهایش را مرتب در جعبه ابزار گذاشت.

    Please put away your books when you finish reading.

    لطفاً وقتی کتاب‌هایت را خواندی، آن‌ها را در جایشان قرار بده.

    phrasal verb informal

    خوردن (مقداری زیاد از غذا)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    He can put away more ice cream than anyone else I know.

    او می‌تواند بیشتر از هر کس دیگری که می‌شناسم، بستنی بخورد.

    She put away three slices of pizza without stopping.

    او سه برش پیتزا را بدون توقف خورد.

    phrasal verb informal

    بستری کردن، فرستادن، سپردن، قرار دادن (در آسایشگاه، بیمارستان روانی و...)

    She was put away in a mental hospital for treatment.

    او برای درمان در بیمارستان روانی بستری شد.

    Some elderly people prefer not to be put away in a nursing home.

    بعضی از سالمندان ترجیح می‌دهند در خانه‌ی سالمندان بستری نشوند.

    phrasal verb slang

    زندانی کردن، به زندان انداختن، حبس کردن، محکوم کردن به زندان، به زندان فرستادن

    Criminals who commit serious crimes should be put away.

    مجرمانی که جرایم سنگین مرتکب می‌شوند، باید زندانی شوند.

    The court put him away for ten years for theft.

    دادگاه او را به‌خاطر سرقت به ده سال زندان محکوم کرد.

    phrasal verb

    پس‌انداز کردن، ذخیره کردن، کنار گذاشتن (پول)

    They put away part of their income each year for retirement.

    آن‌ها هر سال بخشی از درآمد خود را برای بازنشستگی کنار می‌گذارند.

    We should put away some funds for emergencies.

    ما باید مقداری بودجه برای مواقع اضطراری ذخیره کنیم.

    phrasal verb

    طلاق گرفتن، از هم جدا شدن

    She never thought she would be put away so quickly.

    او هرگز فکر نمی‌کرد این‌قدر سریع از همسرش جدا شود.

    He decided to put away his wife after years of unhappiness.

    او بعداز سال‌ها نارضایتی تصمیم گرفت از همسرش طلاق بگیرد.

    phrasal verb

    به خاک سپردن، دفن کردن، خاک کردن

    They put away the treasure chest in a secret location.

    آن‌ها صندوق گنج را در مکان مخفی خاک کردند.

    Soldiers put away their fallen comrades with full honors.

    سربازان، هم‌رزمان کشته‌شده‌ی خود را با کامل‌ترین احترام دفن کردند.

    phrasal verb

    کشتن، به قتل رساندن، از سر راه برداشتن، نابود کردن

    In the story, the villain is finally put away by the hero.

    در داستان، شرور بالاخره توسط قهرمان کشته می‌شود.

    The mob boss put away anyone who betrayed him.

    رئیس مافیا هر کسی را که به او خیانت می‌کرد، به قتل می‌رساند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد put away

    1. phrasal verb keep in
      Synonyms:
      keep save store reserve lay by lay aside put by deposit lay in set aside store away put out of the way cache stockpile lay away salt away squirrel away stow away
      Antonyms:
      spend waste use up
    1. phrasal verb incarcerate
      Synonyms:
      jail lock up confine commit institutionalize certify
      Antonyms:
      free liberate
    1. phrasal verb consume
      Synonyms:
      eat up devour wolf down gobble put down polish off shift gulp down punish swill
      Antonyms:
      refrain abstain
    1. phrasal verb kill
      Synonyms:
      murder execute slay finish destroy do in dispatch eliminate liquidate assassinate knock off do away with put down plant cool cut off put to sleep put out of its misery bury inter tomb dust off
      Antonyms:
      give birth

    ارجاع به لغت put away

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «put away» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/put away

    لغات نزدیک put away

    • - put aside (or by)
    • - put asunder
    • - put away
    • - put back
    • - put by
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.